جنبه های نمایشی در قرآن
پنجشنبه 23 دي 1400 - 23:47:33
پایگاه خبری فجر شمال
گروه فرهنگی و هنری : دین، هنر نمایش و شبیه در طول دوره‌های مختلف تاریخی زندگی بشر با هم ارتباط نزدیکی داشته‌اند. ارتباطی که گاه ارتباطی جوهری(در آیین‌های اساطیری چون آیین قربانی، طلب باران و...) و گاه رابطه‌ای صوری بوده است. در اندیشه اساطیری، انسان با آیین، زمان خطی را می‌شکست و با بازتولید و شبیه‌سازی اعمال خدایان(که اغلب با اعمال نمایشی همراه بوده است)، با آنها در زمان ازلی و خاستگاهی هم‌عصر شده، فارغ از زمان نامقدس حال، به سر منشأ کاینات می‌پیوست.

پژوهشی بر جنبه‌های نمایشی در قرآن (بخش آخر) فضا ـ حالت در آیات و روایات  قرآنی | ایران تئاتر

به گزارش پایگاه خبریفجر شمال، قرآن کریم سرآغاز و مطلع ادبیات و تحقیقات ادبی، دینی ـ اسلامی است. در سال‌های اخیر به ویژه در قرن بیستم، بررسی مولفه‌های هنری و ادبی این کتاب آسمانی در حوزۀ تفسیر و دیگر حوزه‌ها مورد توجه هر چه بیشتر متفکران قرار گرفته است.

این بررسی‌ها راه شناخت بیشتر قرآن و آشکارشدن جنبه‌های پنهان ادبی آن را که هم راهنمایی است برای فعالان هنر و ادبیات در حوزه‌های تخصصی مختلف و هم راهی برای شناخت بیشتر این معجزۀ الهی تمامی اعصار، برای دوستداران چشمه بیکران علوم قرآنی فراهم کرده است.

قرآن، نقطه اشتراک تمامی مذاهب اسلامی، هم در شیوۀ بیانی خود(در قصص) و هم در فضاسازی‌ها و تصویرسازی‌های خود، زبان و شیوۀ بیان دراماتیک را به خدمت می‌گیرد. شیوۀ بیانی که در بسیاری موارد فراتر از زبان معمول، قدرت نفوذ و تاثیرگذاری زیادی روی مخاطب و دعوت او به سوی خدا دارد. متاسفانه تاکنون در این حوزه (بررسی جنبه‌های نمایشی قرآن) چه در ایران و چه در دیگر ممالک اسلامی کاری جدی صورت نگرفته است. شاید این تفکر که نمایش و سینما هنری غربی بوده و اسلامی نیستند تاثیر بسزایی در کم‌توجهی به این موضوع از سوی متفکران مسلمان داشته است. در حالی که قرآن و هنرهای نمایشی می‌توانند ارتباطی دو سویه با هم داشته باشند. هنر هم می‌تواند در خدمت بیان مضامین قرآنی و الهی قرار گیرد و هم از منبع بی‌پایان ادبی و هنری قرآن، خود را غنی سازد.

«هر کثرتی، چه کثرت متناهی باشد، چه غیرمتناهی از وحدت(ساختمایه) آغاز می‌شود و اگر تماشاگان(تئاتر به معنای نمایشنامه و نمایش) کثرت(سیستم) انگاشته شوند، چنین به اصطلاح «کثرتی» از وحدت آغاز می‌شود و «وحدت» به تاویل نگارنده در مناسبت با نمایشنامه و نمایش، چیزی چون ساختمایه(عنصر تشکیل‌دهنده) است.»

بررسی و واکاوی ساختمایه‌های هنر نمایش، اولین‌بار در سدۀ چهارم پیش از میلاد و در «نظریه ادبی» (بوطیقای) ارسطو صورت گرفت. ارسطو ساختمایه‌های هنر نمایش را به شش دسته تقسیم‌بندی کرد:«در هر تراژدی، صحنه‌آرایی، اخلاق(شخصیت)، داستان، گفتار، آواز و فکر(اندیشه) موجود است.» این تقسیم‌بندی تا سالیان طولانی در نقد ادبی و نمایش مورد استفاده بوده است.

نظریه‌پردازان حوزۀ نمایش، ساختمایه‌های نمایش و نمایشنامه را در دسته‌بندی‌های متفاوتی تقسیم‌بندی کرده‌اند.

«بنتلی» (1967م) ساختمایه‌های نمایشنامه را در 5 دسته تقسیم بندی می‌کند: نقشه داستانی، شخصیت، گفتاشنود، بن‌اندیشه و ویژگی‌های نمایشی.

«استییان» (1960م) دیگر محقق تئاتر، تعداد این ساختمایه‌ها را در 3 دسته خلاصه می‌کند: گفتاشنود، معنی‌آفرینی و تاثیرگذاری‌های متغیر.

«ناظرزاده» نیز در تقسیم‌بندی خود هنر نمایش را دارای 8 ساختمایه اصلی می‌داند: نهاد مایه، بن اندیشه، نقشه داستانی، شخصیت‌پردازی، گفتاشنود، زمان ـ مکان، فضا ـ حالت و قراردادهای تماشاگانی.

در این مقال از بین تمام تقسیم‌بندی‌های ساختمایه‌های هنر نمایش(از میان آرای مختلف نظریه‌پردازان، از ارسطو تا به امروز) پنج ساختمایه یعنی: نقشه داستانی، شخصیت‌پردازی، گفتاشنود، بن اندیشه و فضا ـ حالت مورد بررسی قرار گرفته است.

در فصل اول(نقشه داستانِ) پس از بررسی اهمیت قصه در قرآن و اهداف قرآن از قصه‌گویی، ساختار‌های مختلف نقشه داستانی در قرآن کریم با ساختارهای داستان در هنرهای نمایشی(ساختار اوجگاهی، اپیزودیک و نه ـ روالی) مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفته و یک روش‌شناسی علمی هر چند کوتاه در بررسی تطبیقی قصص قرآنی و هنرهای نمایشی ارایه می‌شود.

در بخش دیگر، شخصیت و چگونگی شخصیت‌پردازی اشخاص مختلف در قرآن بررسی شده که در طبقه‌بندی‌های مختلف شخصیت(اصلی، فرعی، تماتیک...) با درام مقایسه می‌شوند. در این بخش به این سوال که شخصیت‌های قرآنی می‌توانند دراماتیک باشند یا نه نیز پرداخته می‌شود. مسأله کار پرداخت شخصیت که از مسایل مهم در یک متن دراماتیک است از دیگر موضوعات پرداخته شده در این قسمت است.

در فصل گفتاشنود که برپایه نظریات محقق برجسته قرآنی «مستمصر میر» در کنار آرای نویسنده شکل گرفته است، چگونگی مکالمه شخصیت‌ها، گونه‌های مختلف گفتگو در قرآن و درام، شخصیت‌پردازی افراد در گفتگوهای قرآنی، ساختار مکالمات قرآنی و... مورد بحث قرار می‌گیرد.

آیات قرآن از چنان غنای معنایی برخوردارند که حتی بزرگترین تفاسیر نیز در مقابل آنها قطره‌ای از دریا هم نیستند. فصل‌ بن‌اندیشه به دنبال معرفی تفاسیر گرانسنگ مختلفی است که راه را برای نمایشنامه‌نویس، فیلمنامه‌نویس و... برای درک بهتر آیات قرآنی که مورد اقتباس برای اثر هنری قرار می‌گیرند، هموارتر می‌کنند.

در بخش پایانی، فضا ـ حالت، چگونگی تصویرسازی و فضاسازی‌های صورت گرفته در بخشی از آیات قرآنی بررسی می‌شود.

مثال‌های آمده در این فصل تنها بخش کوچکی از فضاسازی‌های بی‌پایان تصویر و نقاشی در آیات قرآنی را در برمی‌گیرد. از آنجایی که فضا و حالت در آثار هنری، بیشتر از ذهن خلاق هنرمند برمی‌خیزند این فصل بیشتر به دنبال دادن و معرفی ایده بوده است تا ارایه یک روش‌شناسی علمی.

اما این نوشتار جایگاه خود را در مقابل معارف بی‌پایان قرآنی نیک می‌داند و آن اینکه در مقابل منبع بی‌کران معارف الهی و قرآنی هیچ نیست.
و بر آنان بخوان قصص پیشینیان را...

نقشه داستانی
ارسطو در رساله فن شعر خود، نقشه داستانی(میتوس) را مهمترین جز درام به شمار می‌آورد. مترجمان عرب این اصطلاح را به «الخرافه»، «المثل» و «القول الخرافی» ترجمه کرده‌اند. در دیدگاه ارسطو، ساختار روایت، سازنده اصلی میتوس است و افسانه مضمون یا معناپردازی‌های نویسنده، میتوس را نمی‌سازند.

«ترکیب وقایع(ساماندهی رویدادها) مهم‌ترین جز از اجزای شش‌گانه درام است. تراژدی در اصل تقلید آدمیان نیست، بلکه تقلید اعمال(کار پرداخت‌ها) است.»

هر علتی در نمایشنامه، محصول علل و رویدادهای پیشین و سازنده علل بعدی است. ناظرزاده در مورد نقشه داستانی می‌نویسد: «نقشه داستانی فرآوردۀ کار پرداخت‌ها و تکاپوهای شخصیت‌هایی است که به روال «ستیزه و تنش» آنها فرا گرفته است. هنگامی که شخصیت‌های نمایشی به کار پرداخت دست می‌یازند، رویداد نمایشی پدید می‌آید.»

«پنیستر» روال داستانی در نمایش نامه را دارای سه شناساگر می‌داند:
1- دارای دست کم یک شخصیت انسانی و یا جانور و چیزی که تشخص انسانی یافته باشد.
2- دارای «ژرف پهنا» یا بعد زمانی باشد.
3- دارای ژرف پهنای مکانی باشد.
نقشه داستانی، دیگر ساختمایه‌های نمایشی مانند فضا ـ حالت، شخصیت و... را در برمی‌گیرد و بنیادی زیباشناسیک است که در بستر آن با منطق داستانی هر کار پرداخت، کار پرداخت بعدی را تولید می‌کند و داستان را به جلو می‌برد.

اهمیت قصه(داستان) در قرآن
داستان‌پردازی در کلام خداوند دارای اهمیت فراوان است(کلمه «قصص» در عربی بر وزن «عسس» که واژۀ «قصه» از آن گرفته شده بیشتر به روایت یا رویدادی واقعی در زمان گذشته دلالت دارد.) اهمیت قصه در قرآن به اندازه‌ای است که خداوند در بیش از 6/1 آیات قرآن به بیان قصه می‌پردازد.

اهداف قرآن از قصه‌گویی
مهمترین غرض از روایت در قرآن دعوت انسان به سوی خداوند است. روایت در قرآن به شیوه‌های مختلف در خدمت هدف اصلی دین که همان دعوت انسان‌ها به سوی خدا و رستگاری انسان‌ها است، قرار می‌گیرد. «سید قطب» متفکر و مفسر بزرگ در کتاب خود «التصویر الفنی فی القرآن» اهداف قرآن از قصه‌گویی را به شرح زیر طبقه‌بندی می‌کند:
1- اثبات وحی بودن قرآن: محمد(ص) خواندن و نوشتن نمی‌دانست و با دانشمندان یهودی و مسیحی نیز همنشین نبوده. بیان احوال و قصص انبیا و امت‌های پیشین، خود دلیلی است بر حقانیت قرآن و وحی بودن آن. در سورۀ یوسف آیه 3 می‌آید: «ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن به تو وحی کردیم و بر تو حکایت می‌کنیم و تو قطعاً پیش از آن از بی‌خبران بودی.» در سورۀ هود آیه 49 نیز می‌آید: «این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می‌کنیم. پیش از این نه تو آن را می‌دانستی و نه قوم تو. پس شکیبا باش که فرجام نیک از آن تقواپیشگان است.» این تذکر به وحی بودن قرآن در بیشتر مواقع در اول قصه(مانند آیه 44 سورۀ آل عمران) یا در پایان آن(مانند آیه 50 سورۀ هود) ذکر می‌شود و گویی با این پیام به خواننده یا شنونده تأکید می‌شود که به داستان پیش‌رو مثل داستان‌های معمولی ساخته انسان ننگرد و سعی در دریافت معنای درونی کلام الهی داشته باشد.

2- تمامی ادیان منبع الهی دارند: داستان‌های قرآن اغلب، روایت پیامبران قبل از محمد(ص) نیز هستند. در هنگام روایت قصص انبیا در پایان، میان یا ابتدای قصه همواره به این مهم تأکید می‌شود که ادیان پیشین و دین اسلام همگی ادیان توحیدی و از جانب خداوند هستند. به این ترتیب قصه‌های پیامبران گذشته با این نگرۀ قرآنی به نحو بسیار زیبایی با سرگذشت محمد(ص) گره زده شده و پیام وحدت تمام ادیان توحیدی به نحوی در پس‌زمینه داستان به خواننده منتقل می‌شود: «و در حقیقت موسی و ‌هارون را فرقان دادیم و این برای تقواطلبان روشنایی و نور است. همان کسانی که از پروردگارشان در نهان می‌ترسند و از ساعت[قیامت] هراس کنند و این کتاب یاد کردی خجسته است که آن را نازل کردیم، آیا باز آن را انکار می‌کنید»

3- تاکید بر یگانگی ادیان و الوهیت خداوند: این موضوع مکررا در قصص انبیا در قرآن تکرار می‌شود: «ما در حقیقت نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس او گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست.» یا در آیه 65 همان سوره ،خداوند می‌فرماید: «و به سوی قوم عاد، هود، برادرشان را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست.» و در ادامه و در آیه 73 از همان سوره خداوند می‌فرماید: «و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست.» در ادامه همین سوره و در آیه 85 دوباره می‌آید: «و به [شهر] مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که شما را جز او معبودی نباشد.» که همگی در پی اثبات وحدت و یگانگی ادیان توحیدی است.

4- تأکید بر چگونگی دعوت پیامبران و برخورد قوم آنها با فرستادگان خدا: روند داستانی قصص انبیا در قرآن به طور کلی این گونه است: دعوت پیامبران، تکذیب آنان از سوی قوم و در نهایت نازل شدن عذاب الهی بر قوم. در جای جای قصص قرآن به این پیام الهی که پیامبران هم سرگذشت و هم پیام واحدی داشتند، برمی‌خوریم. در آیه 101 از سورۀ اعراف به همین روند دعوت، تکذیب و عذاب به روشنی اشاره می‌شود: «این روایت شهرها است که برخی از آنها را بر تو نقل می‌کنیم. در حقیقت پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند. اما آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند [باز] ایمان نمی‌آورند و این گونه خدا بر دل‌های کافران مهر می‌نهد.»

5- بیان مشترک بودن دین محمد(ص) و دین ابراهیم بر طور خاص و دیگر ادیان به طور عام: اغلب به این هدف از قصه‌گویی در اثنای قصه تأکید نمی‌شود. اما در جاهای مختلف قرآن، خداوند یکی از اهداف قصص انبیا را همین ریشه‌های مشترک میان ادیان توحیدی برمی‌شمرد: «آیین پدر شما ابراهیم، همان کس که از پیش شما را مسلمان نامید.» در آیه 48 سورۀ مائده خداوند دوباره اینگونه بر اصل مشترک دین ابراهیم و محمد(ص) تأکید می‌فرمایند: «و قرآن را به حق مؤید آنچه از کتاب پیش از آن است و نگهبان بر آن بر تو فرستادیم.»

6- وعدۀ پیروزی نهانی پیامبران و هلاک منکران: یکی از اهداف اصلی قرآن اطمینان قلبی دادن به رسول اکرم در به انجام رساندن رسالت خویش است و در قصص قرآن به این مهم به کرّات اشاره می‌شود: «و هر یک از سرگذشت‌های پیامبران [خود] را که بر تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار می‌گردانیم و در اینها حقیقت برای تو آمده و برای مؤمنان اندرز و تذکری است.»

7- هشدار و بشارت: روند دعوت از سوی پیامبران، تکذیب قوم و در نهایت هلاک منکران که پیشتر از آن به عنوان یکی از ساختارهای قصص قرآن اشاره شد، در بطن خود حامل پیام دیگری برای خوانندگان قصه‌های انبیا است: می‌توانند با پذیرش دعوت الهی از مؤمنین و نجات‌یافتگان و با رد آن از منکران و هلاک‌شوندگان باشند. مانند اشاره‌ای که در آیه 136 از سورۀ نحل به این مهم می‌شود: «و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده‌ای برانگیختیم [تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. پس از ایشان کسی که خدا [او را] هدایت کرده، و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است. بنابراین در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است.»

8- نشان دادن نعمات الهی بر انبیا و مؤمنان: قصه تولد حضرت یحیی در آیات 2 تا 15 سورۀ مریم، آیات 16 تا 32 همین سوره دربارۀ تولد حضرت عیسی (ع)‌، قصه آموختن فن زره‌سازی به حضرت داوود و رام کردن باد برای حضرت سلیمان در آیات 78 تا 82 سورۀ انبیا ... بر همین مضمون اشاره دارند.

9- پرهیز از فریب‌خوردن توسط شیطان: در قصه حضرت آدم و دیگر قصص قرآن پیوسته به انسان‌ها هشدار داده می‌شود که از فریب خوردن توسط شیطان برحذر باشند. در داستان حضرت آدم در سورۀ اعراف به این موضوع اشاره شده است.

10- تأکید بر توانایی خداوند برای انجام کارهای خارق‌العاده: در برخی قصص قرآن بر توانایی خداوند بر انجام اعمال مافوق بشری صحه گذارده می‌شود. قصه خلق آدم، قصه ابراهیم و چهار پرنده در آیه 260 سورۀ بقره، قصه تولد عیسی(ع) و رفتن او نزد خداوند در آیات 45 تا 55 سورۀ آل عمران، قصه اصحاب کهف در سورۀ کهف و... از این جمله‌اند.

خصایص فنی قصه‌های قرآن (تکنیک قصه‌گویی در قرآن):
1- آغاز قصه(تنوع حالات نمایش):
الف) مقدمه و فشرده قصه در ابتدا ذکر می‌شود. سپس ماجرا بسط داده شده، قصه با جزییات روایت می‌شود. در این نوع آغاز، شنونده با شنیدن خلاصه قصه به شنیدن کل ماجرا تشویق می‌شود و این خلاصه قصه مقدمه‌ای می‌شود برای دعوت شنونده به همراهی تا پایان داستان.
نمونه‌ای از این نوع شروع، داستان اصحاب کهف است. این داستان در آیات 9 تا 26 سورۀ کهف روایت می‌شود. شروع قصه در آیه 9 این چنین است: «مگر پنداشتی کهف و رقیم (خفتگان غار لوحه‌دار) از آیات ما شگفت بوده است.» بعد از این مقدمه و تشویق خواننده، قصه به تفصیل نقل می‌شود.

ب) در بعضی قصص نتیجه اخلاقی قصه در آغاز می‌آید و سپس داستان با تفاصیل بیشتر گام به گام روایت می‌شود. مانند ماجرای موسی(ع) در سورۀ قصص که چنین آغاز می‌شود: «ما خبر موسی و فرعون را مطابق حقیقت بر تو و قومی که مؤمنند می‌خوانیم. فرعون در سرزمین (مصر) سرکشی آغاز کرد و مردمش را گروه گروه نمود، یک دسته را ضعیف باقی گذاشت و پسرانشان را کشت و زنانشان را نگه می‌داشت و او واقعاً از مفسدان بود و ما می‌خواستیم که بر فرودستان آن سرزمین منت نهیم و آنها را امامان و ارث‌برندگان قرار دهیم و در روی زمین امکانات [و قدرت] دهیم و به فرعون و هامان و لشکریان آن ها همان چیزی را که از آن بیمناک بودند نشان دهیم». بعد از این مقدمه که در واقع نتیجه اخلاقی قصه در آن برای خواننده آمده، داستان موسی به تفصیل نقل می‌شود.

ج) قصه بدون مقدمه، شروع و نقل می‌شود و خواننده از همان شروع داستان به طور غافلگیرانه در بطن ماجرا قرار می‌گیرد. قصه حضرت مریم هنگام تولد عیسی(ع) در آیات 45 تا 48 سورۀ آل عمران یا داستان سلیمان و مورچه و هدهد و بلقیس از این دسته‌اند.

د) گاه ساختار روایت بیشتر به دنبال پررنگ کردن قهرمانان قصه و تاکید روی نام آنها است. آوردن نام ابراهیم و اسماعیل به عنوان سازندگان خانه کعبه در آیه 127 سورۀ بقره از این نوع است.

2- شیوۀغافلگیرانه روایت در قصص تنوع حالات روایت ناگهانی:
الف) ادامه داستان یا برخورد، هم بر قهرمان و هم بر مخاطب تا انتهای قصه که بر هر دو معلوم شود، پوشیده می‌ماند. نظیر برخورد موسی با بندۀ صالح خدا در آیات 61 تا 79 سوره کهف. در این داستان هدف اصلی، نشان دادن حکمت نهان الهی است در افعال ظاهری و نشان دادن ژرفای راز عدالت الهی بر بندگان.

ب) «گاهی بازیگران واقعاً فراموش می‌شوند حال آنکه راز قصه با نیشخندی که نثار ناباوران می‌شود بر تماشاگران آشکار است.» کلیت داستان برای مخاطبان ماجرا معلوم است. اما اشخاص داستان از ادامه ماجرا بی‌اطلاعند. مانند داستان «باغ داران» در سورۀ قلم: در این داستان، باغداران تصمیم می‌گیرند در تاریکی صبحگاه میوه‌های باغشان را چیده، چیزی برای فقرا نگذارند. در ادامه قصه بر خواننده آشکار می‌شود که شبانه بلایی بر باغ نازل شده و تمام محصول از بین رفته است. اما باغداران که از این واقعه بی‌اطلاعند صبحگاه با عجله برخاسته سراغ باغ می‌روند. بیننده یا شنونده داستان، از اتفاق روی داده آگاه است و اقدام آن دو را به سخره می‌گیرد. استهزا با ورود باغداران به باغ و دیدن باغ خشکیده تشدید می‌شود.

ج) گاهی خواننده از برخی اسرار داستان آگاه است و شخصیت در جریان داستان قبل از پایان آن از آنچه اتفاق افتاده مطلع می‌شود. مانند داستان آوردن تخت سلیمان و در آمدن ملکه سبا به کاخ بلورین (در صحنه ناگهانی ملاقات او با سلیمان) و بالا زدن بلقیس گوشه دامن خود را به خیال آنکه کف زمین، آب است.
د) شخصیت داستان و خواننده (قهرمان و تماشاگر) هر دو غافلگیر شده و راز داستان بر آنها آشکار می‌شود. مانند ظهور روح خدا بر مریم در هیأت انسانی و توضیح او در پاسخ به مریم که بیمناک است: «من از طرف پروردگار مأمورم تا پسری بر تو عطا کنم...»

3- وجود خلاء در میان صحنه‌های قصه و روایت:
این شیوه، روشی جدید در داستان‌پردازی است و در نقد ادبی نو به آن پرداخته می‌شود. در این نوع روایت، خواننده به بطن روایت کشانده شده و در ساختن معنا حضور مستمر می‌یابد. در میان صحنه‌های مختلف داستان نقاط مبهم و سفیدی ایجاد می‌شود که خواننده را مجبور به تفسیر متن و استفاده از تخیل خود می‌کند. در این نوع روایت، اثر در برخورد با مخاطب به «سوژه» بدل می‌شود و مخاطب در مواجهه با این سوژه مجبور به شرکت فعالانه در گفتگو با متن می‌شود.

این ایجاد خلاء در قصص قرآنی در بیشتر موارد به چشم می‌خورد. اوج این حالت را در سوره یوسف که به 28 تابلو، مجلس یا صحنه تقسیم می‌شود، می‌توان دید. در این تابلو‌های منقطع قرآنی، خواننده برای دنبال کردن قصه، مجبور به سفیدخوانی است: «از میان این خلاءها می‌توان به طور مشخص به بیرون آورده شدن یوسف از چاه و فروخته شدن وی به بهایی اندک در مصر بین آیات 18 تا 21، ایجاد و شدت یافتن عشق زن عزیز مصر به یوسف در آیات 22 و 23 و... اشاره کرد.

اما اوج این سفیدخوانی‌ها در آیه 58 است. قبل از این آیه به رسیدن و طی شدن هفت سال زمان فراخی و پرباری در مصر، گذشتن چند سال قحطی و اوضاع خاندان یعقوب در سال‌های قحطی اشاره‌ای نمی‌شود اما به ناگاه در این آیه متوجه می‌شویم سال‌های پرباری برای یوسف و دشواری بر خاندان یعقوب گذشته است.»
به قلم احسان مقدسی برگرفته از سایت ایران تئاتر
ادامه دارد
..
.


http://fajreshomal.ir/fa/News/16872/جنبه-های-نمایشی-در-قرآن
بستن   چاپ