
به گزارش پایگاه خبری فجر شمال، سقانفار، ساق نفار و یا سقاتالار که به آن ابوالفضلی هم نیز گفته میشود، از جمله یادمانهای مذهبی تاریخی ویژه استان مازندران است.
سقانفارها گونهای از معماری بومی شمال کشور هستند که با تاثیرپذیری از قیام کربلا به معماری دینی مذهبی تبدیل شدند در گذشته بیشتر در کنار حسینیهها، تکایا و مساجد ساخته میشدند، تا نشانگر وفای حضرت ابوالفضل (ع) به امام حسین(ع) باشند.
سقانفارها با بار فرهنگی بسیار غنی و بهره گیری از پشتوانه سنتها و آداب و باورداشتهای شیعی مردم مازندران, روایتگر ایمان و دلسپاری جامعه کشاورزی مازندران به سالار شهیدان و برادر دلاورش سقای لبتشنگان, حضرت عباس(ع) هستند.
سقانفار بنایی است، که در فضا و مکانی مقدس شکل گرفته است، سقانفارها به نحوی درکنار آب برپا شدهاند چرا که آب از احترامی خاص در بین مردم برخوردار و نوعی قداست داشته است.

قبل از هر چیز به سقانفار و پیشینهای میپردازیم، در ایران کهن تا به امروز، به خاطر شغل عمدهی ساکنان آن که کشاورزی، دامداری و کشت و کار است، آب اهمیت ویژهای داشته و مردمان احترام خاصی برای آن قائل بودهاند. عناصر اسطورهای و آیینی، همچنین ایرانی در بین مردم این مرز و بوم محترمتر و مقدستر بودهاند که در رساندن آب به کشاورزان و دامداران تأثیر گذار بوده است. چرا که معیشت در رابطه ای بی واسطه با حضور این ایزدان بوده است و همین امر این ایزدان را از دیگر ایزدان مقدستر میکرد.
به علت وجود تفاوت لهجه ها در استان مازندران به این بنا «ساق نفار» «سقانفار»، «ساقی نفار» ، «ساخ نفار»، «ساخانفار»، «سقا نپار»، «سقّا تلار» و «سقا تالار» نیز گفته میشود. این نامها، نامهای معمول برای نامگذاری این شکل بنا در منطقه ی مازندران است که دو نمونه ی آخر بسیار قدیمی هستند و ازصورت اولیهی نفار بسیار دور شدهاند.
سقاتالارها از قدمت 100 تا 150 سال برخوردارند، معمولا وقف حضرت ابوالفضل العباس شدهاند و در روزهای محرم محل برگزاری آیین عزاداری است و دیگر اینکه با عنصر آب ارتباط تنگاتنگ دارند.

نپار«nepār» نام بسیار قدیمی این بنا است که میتوان قدمت آن را با توجه به کاربردش در دوران «کومن» جست و جو کرد. «نِپار» از دو جزء «نَپَ» و «آر» تشکیل شده. «نَپَ» واژه ای اوستایی و ریشه در فرهنگ دوران ودایی دارد و از نام ایزد آب ها در دوره ی «ریگ ودا» که ایزد «آپَم پَنات» بوده مشتق شده است. «نَپَ» یا «نَپَت» در واژه ی اوستایی به معنی آب و مایع است. نمونه این واژه در پارسی امروز در کلمه ی «نوه» که همان «فرزندزاده» است مشاهده می شود. «نَپَ» در واژهی «نپار» به معنی آب و «آر» مخفف و کوتاه شده ی واژهی «آورنده» است.

شیوهی ساخت سقانفار
شیوهی ساخت این سازهها بر اساس معماری بومی و سنتی شمال ایران بهخصوص مازندران است. کمترین وسعت برای هر اتاق سقانفار 6 متر در 4 متر یا 6 متر در 8 متر بوده است.
برای ساخت چنین بناهایی ابتدا پی ساختمان را در مساحتی کمی بیشتر از مساحت بنا میکنند و شفتهریزی میکنند. سپس پایههای چوبی قطوری را در چهار طرف آن فرو میبرند. قطر و استحکام این پایهها بهنحوی است که توانایی تحمل وزن طبقهی بالا را نیز دارد. کف طبقهی اول معمولا با بتون پوشانده میشود، البته در برخی موارد نیز فاقد کفپوش بتونی یا چوبی است. برای ساخت طبقهی دوم، سقف طبقهی اول را که در واقع کف طبقهی دوم است، تختهکاری میکنند سپس طبقهی دوم را با قرار دادن ستونهایی که تعداد آنها 12 یا بیشتر است بهصورت فضایی مربع و محصور در میآورند. قطر ستونهای این طبقه، کمتر از قطر ستونهای طبقهی اول است.
چوبهای افقی که از ارتفاع نیممتری از کف، ستونها را به هم پیوند میدهند، اطراف بنا دور زده و فضای طبقهی دوم را به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم میکنند که فضای بیرونی با عرضی کمتر از یک متر، رواق اطراف بنا را تشکیل میدهد. روی این مجموعه نیز سقف شیروانی بنا قرار میگیرد که معمولا با حلب و گاهی با سفال پوشیده میشود. راه ورود به طبقهی بالا، پلکانی چوبی است.

سازندگان سقانفارها معمارانی هنرمند هستند، چراکه هنگام ساخت این سازه، سقف و تیرهای ساق بنا را رنگآمیزی و روی آن تکه تکه مستطیل رسم کرده، با رنگ روغنی آراسته میساختند و در میان آن اشعار محتشم کاشانی را به خط خوش مینوشتند.
بهکارگیری چوب در معماری به عنوان مصالح اولیه، همواره در این منطقه متداول و مرسوم بوده است و امروزه هم با نگاه به خانههای سنتی و اصیل روستایی در مییابیم که اکثر خانهها بر روی پایههای چوبی در دو یا سه طبقه ساخته شدهاند.

مصالح اصلی این بنا چوب بوده واستفاده از چوب در بنا لازم و ضروری بوده است.چون عدم وجود دیوار و قرارگرفتن یک مجموعه ی مذهبی و قرارگرفتن در یک بافت محلی،سازه ای شفاف و سبک را طلب میکند.
ساق نفارها که با تأسی از فرم معماری اصیل مازندران شکل گرفتهاند، معمولاً از دو طبقه تشکیل شدهاند، طبقه زیرین آنها گاهی بنا و ساختمان و زمانی پایهای قطور چوبین است که طبقه دوم بر آن استوار شده است و دسترسی به طبقه بالا معمولاً با استفاده از پلکان چوبی که در آن تعبیه شده، امکانپذیر است.

از انواع چوب بکار رفته در این سقانفار ها می توان، به چوب «مِرس» که همان چوب «راش» است، «گردو»، «اوجا» «سور» سرو کوهی و دیگر چوبها درساخت این بنا نام برد. که به ویژگی های فنی چوب از قبیل سبکی، ظرفیت و مقاومت حرارتی بالا سهولت دسترسی، کارپذیری ومقاومت چوب در مقابل کشش و خمش و رطوبت توجه خاصی می شده است.
طبقه ی همکفِ سقانفار «زیر تخت» و طبقه ی فوقانی «سقانفار» نام دارد. سقانفار محل نشستن فرزندان پسر میان حد بلوغ تا 35 سال قبل از دوره ی میانسالی است و دراین محل تنها آب و چای صرف می شود و از ورود زنان، کودکان و پیرمردان جلوگیری می شود. ساق نفار بعدا با عنوان سقانفار مورد استفاده در گردهمایی، آیینها و آیینهای مذهبی نیز قرار میگرفت.

سقانفارها با توجه به قداست و حرمت خاصی که نزد مردم دارد، در محوطههای مساجد و تکایا قدیمی برافراشته شدهاند و از کندهکاری روی چوب یا نقاشیهای برگرفته از اعتقادات مذهبی مردم این سامان، تزیین شدهاند، تقریباً میتوان گفت که همه سقانفارها به خاطر حضرت ابوالفضل العباس(ع) ایجاد شدهاند و نام سقا نیز یادآور سقای کربلا در حماسه عاشورا است.
تزیینات از اجزاء اصلی سقانفار است و با طرحهای بدوی و خامدستانه و با بیان خصوصیات دوران خود، به نحوی برگی از تاریخ و نوع آداب و آیین آن دوران را به ثبت رسانده است.

در تزیین سقانفارها به جای مقرنسهای تزیینی از الوارهای چوبی مزین به طرحها و نقشهای زیبا به جای گچبریها از کندهکاری روی چوب سود بردهاند و نکته مهمتر اینکه درودگران، منبتکاران، خطاطان و نقاشان، هنر خود را در خدمت مذهب گرفته و با کمال تواضع و در نهایت خلوص و ایمان، آثاری به یادماندنی به جا گذاشتند.
همچنین در اطراف مستطیلها گل و بوته و تصاویری از دیو و پری و صحنههایی از لشگریان حسین(ع) و در مقابل صفآرایی لشگریان ابن زیاد را به تصویر میکشیدند، همانند پردههایی که پردهخوانان در معابر عمومی به دیوار میزدند و مردم را در پای آن جمع میکردند و شرح و توضیح میدادند.
بیشتر اشعار نوشته شده روی در، دیوار، سقف و بدنهی سقانفارها مربوط به واقعهی کربلا و شرح فداکاری عباس بن علی (ع) برای آوردن آب از فرات برای فرزندان برادرش است.
در تزیین بسیاری از این سقانفارها هم، تاریخ ساخت بنا و نام روستا و کسانی که در ساخت آن همت کردهاند ثبت میشد.
سقاتالارها از عناصر چوبی خاصی بهره میگیرند که نام های محلی «شیر سر»، «دهان اژدری»، «هلا»، «پَلوِر»، «تخته» ، «نال» و «پتک» را دارند.
«شیر سر» از قطعاتی چوبی از جنس درخت آزاد که در انتقال بار سقف به سر ستون ها به صورت پلکانی هستند.
«دهان اژدری» سر ستون های چوبی به فرم دهان اژدها هستند که ارتباط بین تیرهای افقی و عمودی بنا را میسر میسازند.

«هلا» بالاترین تیر چوبی که به صورت اُریب شیب اصلی بام را می سازد و تخته کوبی نهایی روی آن صورت می گیرد.
«پَلوِر» تیرهایی هستند که در طبقات اول و دوم، بام را می پوشانند.
«تخته» فضای خالی بین پلورها را می پوشاند و کف اصلی طبقه بالا را هم می سازد .
«پِتَک» برای پوشاندن درز بین دو تخته به کار می رود و از مواردی یاد شده شیرسر ، پلور و دهان اژدری معمولاًدر نفارها مورد تزئین قرار می گیرند.
از طرح ها و نقاشی های بکار رفته در روی ستون ها و تیرک ها ی ساق نفار می توان به طرح های خورشید، خورشید خانم ،پرندگانی با با چهره چهار پایان، خروس ، نیلوفر آبی ، مار، سایر عناصر می توان به گل و گیاه، اسلیمی و بته جقّه، فرشته مرد، فرشته زن، اسرافیل، خورشید خانم، سربازان یا تفنگداران، هیبت های مرد و زن، کوه،درخت، شیر دوش، چوپان، ستون های نوشته شده و منبت کاری شده روحانی، دو خواهر، مرده، اسفنکس ها «انسان حیوان ها» این اجزاء در کنار رنگ های شفاف لاجورد، سبز، سرخ آبی ، سرخ، نارنجی، زرد، زرد روشن به نحوی خودنمایی می کنند که چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند.

نقاشیهای عامیانه سقانفار به دور از هرگونه قید و بند هستند. نقاشان این آثار آنچه را که در اطرافشان رخ میداد به تصویر میکشیدند. آنها در قید و بند جزئیات موضوع نبودند و توجه آنها بیشتر به اصل موضوع بود. استفاده از رنگهای اصلی و پرهیز از سایه روشن و نبود دورنما در کارشان از ویژگیهای عمده نقاشیهای عامیانه سقانفار است.
با دیدن این نقوش نخستین پرسشی که در ذهن نقش می بندد این خواهد بود که نقوش بکار رفته با چه هنری مطابقت دارند؟ لذا با دیدن نقوش سقاتالار متوجه خواهیم شد که در مرحله اول باید این نقش ها را به دو گروه مذهبی و غیر مذهبی تقسیم کرد و هر یک از این دو گروه خود به گروههای کوچکتری قابل تقسیم است.
«نقوش اساطیری» نقش شیر و خورشید در سقاتالار ، همان طور که می دانیم شیر و خورشید در باور ایرانیان نماد قدرت، سلطنت و اقتدار است. شیر مظهر نیرو قدرت و توان است و خورشید نیز مظهر «ایزد مهر» است.
«خورشید» به عنوان مظهر ایزد و شیر نشان قدرت هر دو به نوعی به شاهان مربوط می شدند و به این ترتیب این نقوش گاهی به صورت علامتی رسمی بر روی پرچم ایران در دوره های متفاوت دیده میشود. لیکن نقش شیر که در پشت او نیم دایره خورشید پیدا است گویا از زمان صفویان مرسوم شده و سپس از زمان قاجار و در عهد ناصرالدین شاه به عنوان نشان رسمی ایران برگزیده شد.
نام جمشید هم ردیف با خورشید، معرف ارتباط انسان با خورشید و ارتباط انسان با جم و ارتباط جم با خورشید است. شاید بتوان باور داشت که جمشید به عنوان شاه و پدر نخستین انسان ها، در واقع تجسم «ایزد مهر» بر زمین است.
در نقوش سقاتالار نیز به فراوانی نقش خورشید دیده می شود. گاه به صورت تابلویی از یک یا چند خورشید و گاهی نیز نقش بر ستون است.

نقش «ملک باران» یا «تیشتر» در سقاتالار ، بنا به روایات ایرانی کهن، در آغاز آفرینش ، هنگامی که اهریمن بر آسمان و زمین تافت، موم و برخشک و بی آب بود، و نشانی از دریا ها دیده نمیشد، آن گاه، «تیشتر»، فرشتهی پرشکوه باران آور، ابر را به هنگام غروب در باختر زمین پدید آورد و آن را به نیروی باد در آسمان روان کرد و سی شبانه روز بباراند. هر سرشک آن باران، به بزرگی تشت آبی بود که برکشند و فرود ریزند. همه ی زمین را به بلندی بالای مردی آب بایستد. پس بادها به جنبش در آمدند و همه ی آن آب ها را به کرانه های زمین براندند و اقیانوس ها، که «فراخگرد» نام دارند ، پدید آمدند.
در سقا تالار ملک باران موجودی با سر انسان و دست های بی شمار نقش شده است و یا یک موجود تخیلی است که با تاج آراسته شده است.
نقش «اژدها» در سقاتالار ، «اژدها» از موجودات اسطوره ای است که در سقاتالار به طور جدی و گسترده ای حضور دارد. سر ستون های سقاتالار به شکل «اژدهای شاخدار» هستند.

«اژدها» بر خلاف آن که در بیشتر فرهنگ ها به عنوان نمادی از نیروهای مخرب و وحشت آفرین است و در کوهستان ها زندگی میکند. در برخی فرهنگ ها نیز نمادی از آب و باران است.
در ادیان الهی «اژدها» نمادی از «نفس آدمی» است، نفسی که به لحاظ قدرتمندی به «اژدها» تعبیر شده است و در متون ادبی ما نیز «اژدها» تعابیر و معانی باطنی بسیار یافته و از آن به کنایه به جای شمشیر، اسب و پهلوان به کار رفته است.

در سقاتالارها نیز همه اساطیری که به چشم می خورند گویی با آب در ارتباط هستند مانند «ملک باران» ،«مار » و « سم اژدها». آیا این نشان دهنده آن نیست که گمان بریم سقاتالار که نوعی بنای آئینی به شمار رفته است با ستایش آب و حرمت آن در ارتباط است؟ می توانیم این تصور را داشته باشیم که در سقاتالارها نیز نقش اژدها نمادی از آب و باران است.
از سقا نفار های معروف در مازندران می توان به سقا نفار «شیاده»، «کیجا تکیه» و «کبریاکلا» در محدودهی بابل، سقا نفار «هندوکلا»، «کمانگرکلای دشتسر»، «اورطشت»، «کاردگر محله»، «نوایی محله»، «شیرمحله» و «مرزنگو» در محدودهی شهر آمل، سقا نفار های «فولاد کلا»، «شرمه کلا»، «صلحدار کلا»، «کاریکلا» و «بایکلا» ، «پائین بابل پشت» در محدودهی بابلسر، سقاتالار «زرین کلا» در فریدون کنار ،سقاتالارهای «اسیوسر» و «آهنگر کلا» ، «انار مرز» ، «بیزکی» در محدودهی قائمشهر و سقا نفار «کتیلته» در شیرگاه اشاره کرد.

«کیجا تکیه» بابل یکی از زیباترین سقانفارهای بابل است که در دوره ناصرالدین شاه قاجار در سال 1306 و در مرکز محله«حمزه کلا» بنا و تبدیل به محلی برای عرض عشق و ارادت عاشقان ابا عبدالله الحسین شد.
ستونهای مزین شده در سقانفار با اشکال چهار گوش و سرستونهای کنده کاری شده این بنا را شکیلتر و حکاکی ذکر روی قطعههای چوب و یا اژدهایی با دهان باز به سوی خورشید مزین، این مکان را تبدیل به نشانههایی از هنر معماری ایرانی کرده است.
گرچه امروزه با مدرنیته شدن بسیاری از روستاها اماکن از حالت چوبی و سُفالی خارج شده است و در روستاهای کوهپایهای بیشتر به صورت خانههای چوبی سوئیسی درآمده است اما با این وجود این سقانفارها تقدس خاص خود را داشته، پیشینه و قدمت تاریخی آنها در روستاها حفظ شده است.
پژوهش و گردآورنده: حمیدرضا گل محمدی تواندشتی