بزرگنمایی:
این روزها خبر خشک شدن سدها، هشدار کمآبی در استانهای پرمصرف، و کاهش بیسابقه بارشها به تیتر ثابت رسانهها تبدیل شده است.
به گزارش فجر شمال، این روزها خبر خشک شدن سدها، هشدار کمآبی در استانهای پرمصرف، و کاهش بیسابقه بارشها به تیتر ثابت رسانهها تبدیل شده است. هادی اسمعیل پور لنگوری نوشت:
نمودهای تنش آبی نهفقط در نواحی مرکزی و جنوبی، بلکه در استانهای شمالی کشور نیز نمایان شدهاند؛ مناطقی که روزگاری از نظر منابع آب، پرآبترین مناطق ایران بهشمار میرفتند. استان مازندران، با منابع آبی سطحی و زیرزمینی غنی، رودخانههای پرآب، بارش قابل قبول، و پوشش جنگلی متراکم، اکنون در مسیر بحرانی قرار گرفته که نتیجه ترکیبی از بهرهبرداری بیضابطه، مداخلات انسانی ناموزون، و بیبرنامگی مدیریتی است.
یکی از مهمترین مخاطرات، مصرف بیرویه و کنترلنشده آبهای زیرزمینی بهویژه در دشتهای کشاورزی استان است. پمپاژهای بیرویه، بدون در نظر گرفتن ظرفیت آبخوانها، منجر به افت سطح سفرهها، نشست زمین و شور شدن منابع آبی شده است. به موازات این روند، تغییر کاربری اراضی، ساختوسازهای گسترده در نواحی جنگلی و حریم رودخانهها و حذف فضای سبز، پوشش گیاهی را کاهش داده و توان طبیعت در تغذیه سفرههای زیرزمینی را بهشدت کاهش داده است.
افزون بر این، قطع بیرویه درختان برای ساخت ویلا، جاده، سد یا توسعه شهرکهای گردشگری بدون مطالعات پایداری زیستمحیطی، جنگلهای هیرکانی – میراث میلیونساله منطقه – را در معرض تهدید قرار داده است. این در حالی است که جنگلها علاوه بر تأمین رطوبت، در حفظ کیفیت خاک، تثبیت کربن، کنترل سیلاب و تعدیل اقلیم نقش بنیادین دارند.
یکی دیگر از چالشها، توسعه بیبرنامه سدسازی در استان است. مازندران بهواسطه توپوگرافی خاص، دارای رودخانههای متعددی است، اما مداخلات سازهای گسترده، مانند سدسازی بدون ارزیابی زیستمحیطی دقیق، باعث تغییر مسیر رودخانهها، نابودی تالابهای حاشیهای و قطع ارتباط بین اکوسیستمهای آبی و خشکی شده است. سدهایی که گاه بهجای ذخیرهسازی پایدار آب، موجب تبخیر گسترده، ماند آب، و حتی کاهش دسترسی پاییندست به منابع آبی شدهاند.
از سوی دیگر، نبود سامانههای کارآمد بازچرخانی فاضلاب در شهرهای استان باعث ورود مستقیم پسابهای انسانی و صنعتی به رودخانهها و دریا شده است. این مسئله نهتنها منابع آب شیرین و خاک را آلوده میکند، بلکه تهدید مستقیمی برای سلامت عمومی، کشاورزی، و حیات آبزیان است.
در چنین وضعیتی، ادامه روند فعلی توسعهمحور بدون ملاحظه محیطزیست، آینده سکونت در استان مازندران را بهشدت تهدید میکند. بحرانهای ناشی از خشکسالی، فرونشست زمین، آلودگی آب و خاک، مهاجرت روستاییان، و افزایش آسیبپذیری شهرها در برابر تغییرات اقلیمی، همگی نشانههای زوال تدریجی سرزمینی هستند که زمانی با طراوت و پویاییاش شناخته میشد.
راه کار ؛
برای نجات مازندران و دیگر مناطق شمالی کشور از بحرانهای زیستمحیطی رو به گسترش، نخستین گام، بازنگری جدی در طرحهای توسعه شهری و گردشگری است. دیگر زمان آن گذشته که بدون پیوست محیطزیستی و بدون شناخت ظرفیتهای بومشناختی، مجوز شهرکسازی یا ویلاسازی صادر شود. هر تصمیم توسعهای باید با چشماندازی آیندهنگرانه همراه باشد؛ چرا که طبیعت دیگر تاب بیمهریهای بیشتر را ندارد.
در کنار آن، برداشت بیرویه از منابع آبی باید با سیاستهای سختگیرانه مهار شود. چاههای غیرمجاز باید مسدود شوند و کنتورهای هوشمند جایگزین روشهای مصرفزده فعلی گردد. در کشاورزی، زمان آن رسیده که شیوههای پرمصرف سنتی کنار گذاشته شود و روشهای کمآببر و دانشمحور جایگزین گردد.
احیای جنگلهای نابودشده و گسترش درختکاری مشارکتی، روح دوبارهای به بستر خسته زمین میدمد. باید مردم را در این احیای سبز شریک کرد، چرا که بدون همراهی دلهای آگاه، هیچ طرحی به بار نخواهد نشست. از سوی دیگر، سرمایهگذاری در تصفیه و بازچرخانی فاضلاب، نهتنها راهی برای حفظ منابع آب شیرین است، بلکه حلقهای اساسی در تحقق کشاورزی پایدار نیز بهشمار میآید.
در نگاهی بلندمدت، راهاندازی سامانههای آیندهنگاری اقلیمی در دانشگاهها و نهادهای تصمیمساز، ضرورتی انکارناپذیر است. آیندهپژوهی اقلیم، به ما میآموزد چگونه با تغییرات سازگار شویم، نه مغلوب آنها. و در نهایت، آموزش و ارتقای سواد محیطزیستی باید به دغدغهای ملی تبدیل شود. از مدرسه تا رسانه، از خانواده تا نهادهای محلی، همه باید حامل پیام پایداری باشند. تنها با آگاهی و مشارکت عمومی میتوان امید داشت که مازندرانِ فردا، سبزتر و پایدارتر از امروز باشد.
خبر: مسعود پاشنا